به گزارش شهرآرانیوز، ۱۹ مهرماه یادآور تولد یکی از چهرههای ماندگار شعر و ادب فارسی است؛ محمدرضا شفیعیکدکنی، شاعر، پژوهشگر و استاد ممتاز دانشگاه تهران. نامی که طی بیش از شصت سال با شعر، نقد ادبی، عرفان و تصحیح متون کلاسیک گره خورده و امروز بهعنوان یکی از ستونهای استوار ادبیات معاصر ایران شناخته میشود.
محمدرضا شفیعیکدکنی در سال ۱۳۱۸ در روستای کُدُکَن از توابع تربتحیدریه، در دل خراسان زاده شد؛ جایی میان نیشابور و تربت، سرزمینی که از همان کودکی در ذهن و زبانش ریشه دواند و بعدها بدل به مهمترین نشانه در شعرش شد.
او کودکیاش را در فضای سنتی و مذهبی خراسان گذراند. آموزشهای اولیه را نزد پدر و استادان علوم دینی و ادبی فراگرفت و از همانجا با دنیای واژهها و شعر آشنا شد. علاقهاش به زبان و ادبیات فارسی، مسیر زندگیاش را تعیین کرد. پس از پایان تحصیلات متوسطه، به دانشگاه فردوسی مشهد رفت و در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل کرد.
در ادامه برای ادامهی مسیر علمی به تهران آمد و دکتری خود را در دانشگاه تهران به پایان رساند. کمی بعد، در همان دانشگاه مشغول تدریس شد و بهمرور یکی از چهرههای برجسته هیئت علمی دانشکده ادبیات شد. سالها تدریس در رشتههای عروض، قافیه، سبکشناسی و تاریخ شعر فارسی باعث شد نام او با دانشگاه تهران پیوندی عمیق پیدا کند.
شفیعیکدکنی با تخلّص «م. سرشک» شناخته میشود. او از همان آغاز کار شاعری، زبان و نگاه ویژهای داشت. نخستین دفترهای شعرش مانند «زمزمهها» و «شبخوانی» با حالوهوای سنتی و غزلهای تازه منتشر شدند، اما خیلی زود با انتشار مجموعههایی مثل «از زبان برگ» و بهویژه «در کوچهباغهای نیشابور» مسیر تازهای را در شعر معاصر گشود.
در شعر او، طبیعت خراسان، نسیم نیشابور، باران باغهای شرقی و خاطرهی زمین زادگاهش بارها تکرار میشود. شعرهایش تصویریاند، موزوناند و در عین حال اندیشهمند. او میان سنت و نوآوری مرزی نمیبیند؛ همانقدر از زبان کهن بهره میگیرد که از فضای آزاد و آهنگ تازه شعر نیمایی.
سال ۱۳۵۰ دفتر «در کوچهباغهای نیشابور» منتشر شد و نام شفیعیکدکنی را در سراسر ایران بر سر زبانها انداخت. در این مجموعه، شاعر با زبانی ساده و صمیمی، اما پر از موسیقی درونی و تصویرهای شاعرانه، از انسان، جامعه، غربت و امید سخن گفت.
در شعرهای این کتاب، گذشته و حال درهم میآمیزند. شاعر از کوچههای کودکی و باغهای شهرش میگوید، اما نگاهش به جهان پیرامون و انسان معاصر است. همین ترکیب از تجربه شخصی و دغدغه جمعی، سبب شد که شعرهای او برای نسلهای مختلف معنا داشته باشد.
بسیاری از شعرهای شفیعیکدکنی به حافظهی جمعی مردم راه یافتهاند. قطعههایی مانند «بخوان به نام گل سرخ»، «به کجا چنین شتابان» یا «در هوای بهاری نیشابور» از جمله آثاری هستند که فراتر از کتاب و کلاس درس، در میان مردم ماندگار شدند.
این شعرها با واژههایی ساده و موسیقی نرم، احساس و اندیشه را در کنار هم مینشانند. صدای شاعر در آنها صدای انسانی است که میان تاریخ و روزگار، میان سنت و مدرنیته، بهدنبال معنا و زیبایی میگردد.
در کنار شاعری، شفیعیکدکنی پژوهشگری جدی و دقیق است. کتابهایش در زمینه نقد و نظریه ادبی از مهمترین منابع آموزشی در دانشگاههای ایران بهشمار میروند.
آثاری مانند «صور خیال در شعر فارسی»، «موسیقی شعر»، «ادوار شعر فارسی» و «با چراغ و آینه» از پرخوانندهترین و تأثیرگذارترین کتابهای نقد ادبی هستند. او در این آثار، با زبانی روشن و علمی، ساختار شعر فارسی را تحلیل کرده و نشان داده است که شعر فقط احساس نیست، بلکه نظامی از زبان و اندیشه است.
شفیعی با این کتابها نسلهای متعددی از دانشجویان و پژوهشگران را با مفاهیم بنیادین شعر و نقد ادبی آشنا کرده است.
یکی از جنبههای مهم فعالیت او، تصحیح و بازخوانی متون کهن فارسی است. او سالها از عمر خود را صرف تحقیق در آثار بزرگان ادب عرفانی کرده و تصحیحهایی دقیق از آثار عطار نیشابوری، از جمله «منطقالطیر»، «مصیبتنامه»، «اسرارنامه» و «تذکرةالاولیاء» ارائه داده است.
همچنین تصحیح «اسرارالتوحید» و «تاریخ نیشابور» از کارهای ماندگار او در حوزه متون کلاسیک است. این پژوهشها فقط کار دانشگاهی نیستند؛ بلکه پلی میان سنت و امروزند، تا زبان و اندیشهی گذشتگان با خوانندهی معاصر گفتوگو کند.
اگرچه شفیعیکدکنی همواره در ایران زیسته و به تدریس مشغول بوده، اما آثارش در جهان فارسیشناسی و ایرانشناسی نیز شناختهشده است. بسیاری از دانشگاههای خارجی از پژوهشهای او درباره شعر فارسی و عرفان اسلامی بهره میبرند و ترجمههایی از شعرها و کتابهایش در کشورهای مختلف منتشر شده است.
در سالهای پایانی دهه هشتاد، مدتی را برای تحقیق و مطالعه در مؤسسات دانشگاهی خارج از کشور گذراند و نتیجهی آن، پژوهشهایی در حوزه عرفان و تصوف بود که بعدتر در قالب کتاب منتشر شد.
شعرهای شفیعیکدکنی از دل سنت برمیآیند، اما بهسوی آینده نگاه دارند. او از زبان کهن فارسی برای بیان دغدغههای انسان امروز استفاده میکند. در شعرش عشق، غربت، ایمان، طبیعت و عدالت اجتماعی در کنار هم حضور دارند.
در یکی از شعرهایش میگوید:
«در کوچهباغهای نیشابور / هر شب صدای پای خدا میآید»
همین تصویر شاعرانه، نگاه کلی او را نشان میدهد، پیوند زمین و آسمان، انسان و معنا.
امروز، محمدرضا شفیعیکدکنی نهتنها شاعر و پژوهشگر بزرگ، بلکه میراثدار و پاسدار زبان فارسی است. آثار او در دانشگاهها تدریس میشود، شعرهایش در کتابهای درسی و محافل ادبی خوانده میشود و تصحیحهایش بهعنوان نسخههای معیار مورد استفاده پژوهشگران است.
او با ترکیب اندیشه، دقت علمی و احساس شاعرانه، نشان داده است که میتوان هم استاد دانشگاه بود و هم شاعر محبوب مردم.
تولد محمدرضا شفیعیکدکنی یادآور این است که شعر و دانش میتوانند دو بال یک پرنده باشند. او از کُدُکَن برخاست، به نیشابور و تهران رسید و در پهنهی زبان فارسی جاودانه شد.
سالروز تولدش فرصتی است برای یادآوری کلامی که ماند و نسیمی که هنوز در کوچهباغهای شعر فارسی میوزد.